با تغییر نگرش پژوهشگران به مقوله ادب/ بیادبی کلامی از رویکرد کلاسیک به رویکرد پسامدرن نوع نظریه پردازیها نیز تغییر یافت. همه نظریهپردازانی که پیرو رویکرد پسامدرن به مقوله ادب/ بیادبی کلامیاند بر این نکته تمرکز دارند تا نظریههایی ارائه دهند که 1- قادر به پیشبینی رفتار مؤدّبانه یا غیر مؤدّبانه باشد، 2- دلیل تولید چنین ...
بیشتر
با تغییر نگرش پژوهشگران به مقوله ادب/ بیادبی کلامی از رویکرد کلاسیک به رویکرد پسامدرن نوع نظریه پردازیها نیز تغییر یافت. همه نظریهپردازانی که پیرو رویکرد پسامدرن به مقوله ادب/ بیادبی کلامیاند بر این نکته تمرکز دارند تا نظریههایی ارائه دهند که 1- قادر به پیشبینی رفتار مؤدّبانه یا غیر مؤدّبانه باشد، 2- دلیل تولید چنین رفتاری را توضیح دهد 3- بتواند این نکته را تبیین کند که افراد یک جامعه چگونه رفتار مؤدّبانه یا غیر مؤدّبانه را تفسیر میکنند. بر اساس این دلایل توجّه به عوامل تأثیرگذار در تفسیر ادب/ بیادبی کلامی نیز روز به روز افزایش یافت و اهمیّت آن در بررسیهای کاربردشناختی بیش از پیش آشکار شد. در پژوهش حاضر به این عوامل در درک بیادبی کلامی به تفصیل پرداخته میشود. در انتها نیز طرحواره اجتماعی- شناختی ارائه شده از سوی کالپپر (2011) از بیادبی کلامی معرّفی شده است.