قرائت قرآن کریم یکی از مهمترین وظایف دینی ماست. هدف از انجام این پژوهش، تبیین مسائلی از منظر زبانشناسی است که میتواند در کمک به تلاوت/قرائت درست قرآن کریم راهگشا باشد. برای این منظور، سورههای متعددی از قرآن کریم مد نظر قرار گرفت و پس از تأمل و تعمق در آنها شیوه متداول آموزش قرآن کریم در تجوید بررسی شد. آنگاه با بهره گیری ...
بیشتر
قرائت قرآن کریم یکی از مهمترین وظایف دینی ماست. هدف از انجام این پژوهش، تبیین مسائلی از منظر زبانشناسی است که میتواند در کمک به تلاوت/قرائت درست قرآن کریم راهگشا باشد. برای این منظور، سورههای متعددی از قرآن کریم مد نظر قرار گرفت و پس از تأمل و تعمق در آنها شیوه متداول آموزش قرآن کریم در تجوید بررسی شد. آنگاه با بهره گیری از مفاهیم علم زبانشناسی (شاخه واجشناسی) مشخص گردید که مواردی از قبیل قلب به میم (اقلاب)، یرملون (ادغام)، حروف شمسی (در مقابل قمری) و اخفاء که در علم تجوید به آنها پرداخته میشود، همگی در زبانشناسی در قالب فرایند واجی «همگونی» قابل تبییناند. نتایج نشان داد که در تلاوت قرآن کریم انواع همگونی اعم از کامل و ناقص دیده میشود. این همگونیها عمدتاً از نوع همخوانی، پسرو و همجوار است (نه واکهای، پیشرو و غیرهمجوار). با انجام چنین پژوهشهایی میتوان در جهت آموزش این معجزه جاویدان که روشنگر راه ما انسانها است گامی برداشت و زمینه را برای بهره گیری هرچه بیشتر از آن هموار نمود.
امروزه رویکردِ غالب در بررسیهای واجشناختی رویکرد زایشی است، خواه رویکرد زایشیِ استاندارد و خواه نظریه بهینگی، و اصولاً سخنی از دیگر رویکردها و شیوه تحلیل آنها در واجشناسی به میان نمیآید. با توجه به اینکه رویکرد شناختی به عنوان رقیبی برای رویکرد زایشی مطرح است، ضرورت بررسی شیوه تحلیلهای واجشناختی شناختی واضح مینماید. ...
بیشتر
امروزه رویکردِ غالب در بررسیهای واجشناختی رویکرد زایشی است، خواه رویکرد زایشیِ استاندارد و خواه نظریه بهینگی، و اصولاً سخنی از دیگر رویکردها و شیوه تحلیل آنها در واجشناسی به میان نمیآید. با توجه به اینکه رویکرد شناختی به عنوان رقیبی برای رویکرد زایشی مطرح است، ضرورت بررسی شیوه تحلیلهای واجشناختی شناختی واضح مینماید. با در نظر داشتن این موضوع هدف از این نوشته آن است که واجشناسی شناختی را به طور مختصر معرفی کنیم. در همین راستا در نوشته حاضر به توصیف دو شیوه از تحلیلهای واجشناختی شناختی، یعنی لیکاف(1989) و نِسِت(2008) پرداختهایم که اولی به عنوان نخستین گام در جهت ارائه تحلیلهای واجشناختی شناختی و دومی به عنوان اثری نوتر و نظامیافتهتر در بررسیهای واجشناختی شناختی در نظر گرفته شدهاند. بررسیهای این پژوهش نشان میدهد که محققان حوزه شناختی هنوز در ارائه چارچوبی یکدست در واجشناسی همرأی نیستند و به راهکارهای تحلیلی یکپارچهای دست نیافتهاند. به بیان دیگر واجشناسی شناختی در ابتدای راه خود قرار دارد و در حوزه واجشناسی به نظر میرسد که در حال حاضر رویکرد زایشی عملکرد بهتری دارد.